کله گردالی صحبت میکنه

من همیشه ارزو داشتم یه زندگی بی قید و بند داشته باشم،ینی دوس دارم اینقد به هیچجا وابسته نباشم که اگه یروز صب از خواب بیدار شدم و دلم خواست برم سفر سه ماهه،هیچ مانعی نداشته باشم.ینی بدون در نظر گرفتن عواقب مالی و سایر عواقب،فقط تصمیممو بگیرم و حرکت منم.البته سفر یه مثاله،در همه زمینه ها دوس داشتم همینجوری باشم اما تا امروز زندگیم حس میکنم دقیقا نقطه مقابل این موضوع بودم، ینی حتی ممکنه یوقتایی خیلی یاغی گونه برم دنبال کاری که دلم میخواد اماقطعا حس  عذاب وجدان نصف بیشتر لذت اون کارو بهم زهر میکنه. شاید اینکه بتونی یهو از همه دنیا دل بکنی و بری یه وری برا خودت قطعا خیلی سخته، اما قطعا شدنیه.ارزو مبکنم یه روزی به اون درجه ای برسم که بتونم یروز صب بدون برنامه قبلی دوتا شلوارک و یه و مسواک بندازم تو کیفم و دست ماه پیشونی رو بگیرم راه بیوفتم برم همون وری که دلم میخواد:)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها