سلام سلام

کله گردالی صحبت میکنه

اومدم براتون از دلتنگیم بنویسم

الان دقیقا ۵۹ روز و ۱۶ ساعت و ۱۵ دقیقست که ماه پیشونی رو ندیدم به خاطر قرنطینه ی کرونا

آخرین دیدارمون روی پل هوایی بود جایی که من عجله داشتم سربعتر برم تا به مترو برسم و اون عجله داشت چون دشوریش میومد:) موقعیت آکواردی بود باید سریع از هم جدا میشدیم و حتی خودمونم نمیدونستیم دوباره کی قراره همدیگه رو ببینیم

جفتمون حسابی خسته بودیم چون کلی راه رفته بودیم و من به تنها چیزی که فکر میکردم این بود که چجوری خدافظی کنم که دلم تنگ نشه . ماه پیشونی اومد یه پلاستیک پر خوراکی بهم داد مثل همیشه جوراب خوشگلاش پاش بود و با دمپایی دویده بود اومده بود و من خوشحال بودم چون بیشتر میتونستم جورابای خوشگلشو دید بزنم:) بدو بدو اومد پلاستیک پر خوراکی رو بهم داد ، بهش گفتم مگه باهام نمیای ترمینال؟ گفت نه دشوریم میاد من راضی بودم نیاد چون میدونستم چقد خستس ولی آماده ی خدافطی نبودماخه من معمولا باید مفصل خدافظی کنم تا دلم اروم بگیره

اومد جلو دستشو انداخت دور کمرم بغل کرد منم بغلش کردم، سرشو اورد یه بوس با شرم گذاشت رو لپم ، ولی من نتونسنم اونجوری که لایق یه ملکه هست بوسش کنم یا اونجوری که خودش دوس داره بغلش کتم ولی خب دیگه خودشو از من جدا کرد و بدو بدو رفت . مثل همیشه از بالای پل براش بوس فرستادم و رفت که رفت.

میدونید بدترین قسمت دلتنگی اونجاییه که نمیدونی دوباره کی قراره همدیگه رو ببینید.الان شده ۵۹ روز و ۱۶ ساعت و ۲۵ دقیقه که ندیدمش

قول میدم دفعه بعد که خواستم باهاش خدافظی کنم یجوری خدافظی کنم که اینجوری همش بهش فکر نکنم حسرت بخورم:)اخه میدونید ماه پیشونی ملکه ی ستاره های دنیای منه و من وظیفه دارم دوستش داشنه باشم و وظیفه دارم مثل یه ملکه باهاش برخورد کنم و اگه این کارو نکنم حسرت میخورمولی دلم خوشه که اگه دنیا هزااارتا چرخ بخوره تهش ما دوتا پشت قباله ی همدیگه  ایم چون خودمون میخوایم

امیدوارم همتون یکی پشت قبالتون باشه که خودتون میخواید


مشخصات

آخرین جستجو ها